به مناسبت سالگرد درگذشت | چرا تندروها از مرگ آیتالله طالقانی خوشحال شدند؟
آیت الله بهشتی در بهشت زهرا بر سر مزار آیت الله طالقانی- شهریور ۱۳۵۸
رویداد۲۴ | علی نوربخش: امروز ۴۵ سال از درگذشت آیتالله طالقانی میگذرد. شاید باورش سخت باشد، اما اسلامگرایانی که خود طالقانی از پیشوایانشان بود، از مرگ وی خوشحال شدند.
سید منیرالدین حسینی، از اعضای تاثیرگذار مجلس خبرگان قانون اساسی، در کتاب خاطراتش با اشاره به درگذشت آیتالله طالقانی مینویسد: «رحلت آیتالله طالقانی برای این کشور و قانون اساسی و نیز خود آن بزرگمرد، برکاتی به همراه داشت... برداشت من این است که اگر رشته حیات ایشان نمیگسست، به احتمال بسیار زیاد، مردم را به صحنه میکشاند و آنان را علیه مصوبات خبرگان و اصول قانون اساسی میشوراند.» در ادامه منیرالدین میگوید: «از دیگر مخالفان صاحبنام میتوان به مرحوم طالقانی اشاره کرد.» منیرالدین معتقد بود اگر آیتالله طالقانی تا تصویب قانون اساسی و در تمام بحثهای آن؛ «در قید حیات بودند، شاید به سختی میشد کار را پیش برد.» او معتقد بود شیوه کار آیتالله طالقانی با سایر مخالفان متفاوت بود؛ «ایشان سعی میکرد هیجانهای مجلس را وارد جامعه کند و به سطح تودهی مردم بکشاند.»
طالقانی خود درباره مطرح کردن مسائل سیاسی در میان مردم چنین میگوید: «شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح میکنید؟ بیائید در مجلس خبرگان! میگویم بین موکلین شما من مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند... باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقبماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی. امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد، فرد، مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پردهی دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم، با دردمندها، با رنجکشیدهها، با محرومها همصدا بشویم.»
طالقانی در دوران جوانی و میانسالی حامی فداییان اسلام بود. زمانی که نواب صفوی تحت تعقیب نیروهای امنیتی بود به او پناه داد؛ همچنین با سخنرانیهایش در مسجد هدایت بدل به پدر معنوی گروههای مسلح اسلامگرا شد، اما هرچه سنش بالاتر رفت بیشتر از آزادی و دموکراسی سخن گفت و به جبهه ملی نزدیکتر شد.
اصلیترین دغدغه طالقانی پس از پیروزی انقلاب را میتوان نگرانی از ظهور «استبداد دینی» دانست. او استبداد را علتالعلل زوال جوامع بشری میدانست و در مذمت آن مینوشت: «استبداد لجنزار متعفنی است که همه منکرات و فحشا از آن تولید میشود و بدون خشک نمودن این امالفساد نهی از منکر در موارد طبقات و اشخاص یا بیاثر است یا اثر آنی دارد... استبداد دینی مطالب و سخنانی از دین یاد گرفته و ظاهر خود را آن طور که جالب عوام ساده باشد، میآراید و مردمی را که از اصول و مبادی دین بیخبرند و به اساس دعوت پیمبران گرامی آشنایی ندارند، میفریبد و مطیع خود میسازند و با این روش فریبنده به نام غمخواری دین و نگهداری آیین، ظلالشیطان را بر سر عموم میگستراند و در زیر این سایه شوم جهل و ذلت، مردم را نگه میدارد. این دسته، چون با عواطف پاک مردم سر و کار دارند و در پشت سنگر محکم دین نشستهاند، خطرشان بیشتر و دفعشان دشوارتر است.»
او حتی مفاهیم دینی را نیز با مسئله اصلی خود، یعنی «شرارت استبداد» تفسیر میکرد. مثلا درباره امر به معروف و نهی از منکر چنین مینویسد: «اصل امر به معروف و نهی از منکر حق انتقاد و اعتراض است که قرآن به همه مسلمانان داده و روی این حق هر فرد عادی وظیفه دارد و بر او واجب است که در برابر انحراف و تجاوزات از هر کسی و از هر طبقهای که باشد بایستد. این سرّ الاسرار دموکراسی و حق عمومی است. حتی یک فرد عادی میتواند به کسی که در راس مملکت است، امر به معروف و نهی از منکر کند.»
بیشتر بخوانید:
آیت الله طالقانی؛ رهبر معنوی چریکهای مسلمان
آیا دکتر مصدق دشمن اسلام و فردی لامذهب بود؟
در روزهای پیروزی انقلاب نیز همواره تاکید میکرد «خصوصیت انقلاب اسلامی این است که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم. انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.» تاکید طالقانی بیش از همه چیز بر تشکیل حکومت مردم بود. معتقد بود قانون اساسی و مجلس باید از دل شوراهای مردمی بیرون بیاید و مردم مستقیماً در سرنوشت خود دخالت کنند. ایده تشکیل شوراهای شهر در جمهوری اسلامی از ایدههای آیت الله طالقانی بود که حدودا دو دهه پس از درگذشت او اجرا شد. این ایده نخستین بار در جریان انقلاب کمونیستی روسیه به ابتکار ولادیمیر لنین اجرا شده بود.
آیتالله طالقانی پس از انقلاب با اکثریت قاطع آرا به عنوان نماینده اول تهران در خبرگان بررسی قانون اساسی انتخاب شد و تصویر معروف وی در مجلس خبرگان مربوط به همین ایام است. به گزارش رویداد۲۴ آیت الله طالقانی در جلسه افتتاحیه مجلس خبرگان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ هنگامی که با کمی تأخیر وارد مجلس شد، در میان تعجب حاضران به جای نشستن روی صندلیهای مجلس روی زمین نشست.
محمد قائد درباره این ژست معروف مینویسد: «در شهریور ۵۸ در مجلس خبرگان نه روی مبلهای قرمز سابق سناتوری، بلکه کف سالن نشست و گویی غرق دریای غم، پیشانی به دست تکیه داد. خواست او و بازرگان و همفکرانشان تشکیل مجلسی از نوع مؤسسانِ صدر مشروطیت بود. در هر حال، اعضای مجلس فعلی روی بوریا هم که مینشستند فرقی نمیکرد. چه روی مبل و چه روی گلیم، پیشنویس قانون اساسی را خیلی راحت دور میانداختند، چون فرصتی تاریخی به دست آمده بود و رندانِ حقپرست خیالهای دیگری در سر داشتند.»
مخالفت با حجاب اجباری، مخالفت با گنجاندن اصل ولایتفقیه در قانون اساسی و پذیرش تفاسیر کثرتگرا درباره دین، از دیگر دلایل محبوبیت آیتالله طالقانی در میان طیفهای گسترده جامعه بودند. او در ایام پایانی عمر خود با دیدن درگیریهای گسترده میان احزاب مختلف دخیل در انقلاب بسیار غمزده و دلشکسته شده بود و مدام میگفت این کارها «برادرکشی» است. از این رهگذر که شاید میتوانست وزنه تعادلی در فضای رادیکال پس از انقلاب باشد، مرگش نابهنگام و تاسفآور بود.
نقد: برادر من چی میگویید ،مگر مجبورتان کرده اند در این موضوع مقاله بنویسید که بخواهید آدرس اشتباه بدهید .واقعا" در کنارهای چهره های مطرحی چون عبدالحمید دیالمه ،حسن آیت ،مرحوم بهشتی و رفسنجانی،هادی غفاری ،منتظری و....حتی خود آقای خمینی شخص نچندان مطرحی چون سید منیرالدین حسینی واقعا" محلی از اعراب داشت؟
نه برادر من !!تیتر مقاله تان بعنوان کالبد شکافی یک واقعه تاریخی خیلی با ارزش است ولی شما بنا دارید که شاخصه های ضد دمکراسی در تدوین قانون اساسی را در وجود شخص گمنامی چون حسینی پنهان کنید .
برادر من یا ننویس یا با آزادگی بنویس